دوست داینا به مسافرت رفته است ، داینا به او قول داد تا از سگش مراقبت کند . او خیلی هیجان زده است .
او می داند که مراقبت از یک سگ سرگرمی جالبی است و البته می داند که اینکار زحمت دارد . داینا باید هر روز به سگ کوچولو غذا بدهد ، زیرا او همیشه گرسنه است .
سگ قهوه ای هر روز کلی غذا می خورد و هر روز بزرگتر و بزرگتر می شود . داینا باید هر روز به او یک ظرف آب بدهد . آب تازه و خنک خیلی دلچسب است . بعضی وقت ها هم سگ کوچولو دو تا ظرف آب می خورد . داینا باید هر روز سگ را برای قدم زدن بیرون ببرد . سگ کوچولو قدم زدن و یا دویدن با داینا را خیلی دوست دارد . داینا بازی کردن با سگ را خیلی دوست دارد . سگ کوچولو هم از بازی کردن با توپ لذت می برد . داینا گاهی اوقات باید سگ کوچولو را به حمام ببرد و او را خشک کند ، اما سگ کوچولو برای خشک شدن ، خودش را تکان می دهد . گاهی اوقات داینا مو های او را برس می کشد و آن وقت سگ کوچولو درخشان و مرتب به نظر می رسد . گاهی اوقات هم باید سگ کوچولو را به دامپزشک نشان داد . آقای دامپزشک هم او را معاینه می کند و می گوید ، این یک سگ سالم و قوی است .
داینا می داند که مراقبت از یک سگ خیلی دشوار است ، اما اینکار سرگرمی جالبی است .